مخفف شغال چس. نام قسمی از تنگرس باشد که آن را در آمل بدین نام خوانند و آن نوعی از درخت بادام کوهی است که بنام ارژن نیز خوانده شود. (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 261 و درختان جنگلی ایران ثابتی ص 174 و 192)
مخفف شغال چس. نام قسمی از تنگرس باشد که آن را در آمل بدین نام خوانند و آن نوعی از درخت بادام کوهی است که بنام ارژن نیز خوانده شود. (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 261 و درختان جنگلی ایران ثابتی ص 174 و 192)
شوخ روی. بی باک و گستاخ. (ناظم الاطباء). جسور. گستاخ. متهور. بی باک، وقح. وقیح. (از تاج المصادر بیهقی). سرتخ. سمج. بیشرم (: مردم ساروان به خراسان) مردمانی اند شوخ روی و جنگی و دزدپیشه و ستیزه کار و بی وفا و خون خواره. (حدود العالم). و مردمان روستا (به ایلاق در ماوراءالنهر) بیشتر کیش سپیدجامگان دارند و مردمانی اند جنگی و شوخ روی. (حدود العالم). و این ترکان گنجینه، مردمانی اند دزدپیشه، کاروان شکن و شوخ روی و اندر آن دزدی جوانمردپیشه. (حدود العالم). جهانجوی گفت ای بد شوخ روی ز من هرچه بینی تو فردا بگوی. فردوسی. بیامد فرستادۀ شوخ روی سر تور بنهاد در پیش اوی. فردوسی. با دیلمان به لاسگری اشتلم کند گر داند ار نداند آن شوخ روی شنگ. سوزنی. اما تو خود مهمان شوخ روی وقح افتاده ای اگر من جملۀ اوراق و اثمار بر تو نثار کنم تو سیر نگردی. (سندبادنامه ص 169). رجل سفیق الوجه، مرد شوخ روی بی شرم. (منتهی الارب)
شوخ روی. بی باک و گستاخ. (ناظم الاطباء). جسور. گستاخ. متهور. بی باک، وقح. وقیح. (از تاج المصادر بیهقی). سرتخ. سمج. بیشرم (: مردم ساروان به خراسان) مردمانی اند شوخ روی و جنگی و دزدپیشه و ستیزه کار و بی وفا و خون خواره. (حدود العالم). و مردمان روستا (به ایلاق در ماوراءالنهر) بیشتر کیش سپیدجامگان دارند و مردمانی اند جنگی و شوخ روی. (حدود العالم). و این ترکان گنجینه، مردمانی اند دزدپیشه، کاروان شکن و شوخ روی و اندر آن دزدی جوانمردپیشه. (حدود العالم). جهانجوی گفت ای بد شوخ روی ز من هرچه بینی تو فردا بگوی. فردوسی. بیامد فرستادۀ شوخ روی سر تور بنهاد در پیش اوی. فردوسی. با دیلمان به لاسگری اشتلم کند گر داند ار نداند آن شوخ روی شنگ. سوزنی. اما تو خود مهمان شوخ روی وقح افتاده ای اگر من جملۀ اوراق و اثمار بر تو نثار کنم تو سیر نگردی. (سندبادنامه ص 169). رجل سفیق الوجه، مرد شوخ روی بی شرم. (منتهی الارب)
از ایران شناسان آلمانی است. (یادداشت مؤلف). وی فرهنگی فارسی به لاتینی تهیه کرده و در آن لغات دساتیری منقول از برهان را مشخص کرده است. (از فرهنگ ایران باستان پورداود ص 49). وی همچنین با مقایسۀ نسخه های مختلف شاهنامه نمونۀ نسبتاً صحیحی از آن را با ترجمه لاتینی منتشر کرده و زمینۀ کار محقق دیگری بنام لانداور را فراهم کرده است. (از کتاب فردوسی طوسی ص 98)
از ایران شناسان آلمانی است. (یادداشت مؤلف). وی فرهنگی فارسی به لاتینی تهیه کرده و در آن لغات دساتیری منقول از برهان را مشخص کرده است. (از فرهنگ ایران باستان پورداود ص 49). وی همچنین با مقایسۀ نسخه های مختلف شاهنامه نمونۀ نسبتاً صحیحی از آن را با ترجمه لاتینی منتشر کرده و زمینۀ کار محقق دیگری بنام لانداور را فراهم کرده است. (از کتاب فردوسی طوسی ص 98)
عقل رسنده. به سن تمییز رسیده. - عقل رس شدن، در تداول خانگی، به سنی که تمییز نیک از بد توان کردن رسیدن. به سنی بالغ شدن که عقل بر او حکومت کند. به درجۀ مردی یا زنی رسیدن. به سن رشد و تمییز رسیدن. رشد و تمییز بواسطۀ مراهقت یا بلوغ یافتن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
عقل رسنده. به سن تمییز رسیده. - عقل رس شدن، در تداول خانگی، به سنی که تمییز نیک از بد توان کردن رسیدن. به سنی بالغ شدن که عقل بر او حکومت کند. به درجۀ مردی یا زنی رسیدن. به سن رشد و تمییز رسیدن. رشد و تمییز بواسطۀ مراهقت یا بلوغ یافتن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
درختچه ای کوتاه از تیره سوسنیها و از دسته مارچوبه ها که ارتفاعش حدود 60 سانتیمتر است. ساقه اش منشعب بساقه های فرعی و منتهی به نوکی خار مانند است. گلها یش کوچک و سبز رنگ و دارای دم گلی است که بصفحات سبز رنگ و برگ مانند چسبیده است. میوه اش سته و برنگ ارغوانی و بقطر یک سانتیمتر است جز جیز چوشت چشت هس پل کول کولر کول کیش کول خس
درختچه ای کوتاه از تیره سوسنیها و از دسته مارچوبه ها که ارتفاعش حدود 60 سانتیمتر است. ساقه اش منشعب بساقه های فرعی و منتهی به نوکی خار مانند است. گلها یش کوچک و سبز رنگ و دارای دم گلی است که بصفحات سبز رنگ و برگ مانند چسبیده است. میوه اش سته و برنگ ارغوانی و بقطر یک سانتیمتر است جز جیز چوشت چشت هس پل کول کولر کول کیش کول خس